امروز : سه شنبه 12 اسفند 1399
در این مطلب بیش از بیست رویداد مهم تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و... ماه ربیع الاول را مطالعه مینمایید
١ ـ جريان ليله المبيت
٢ ـ رحلت «زينب بنت خزيمه» همسر پيامبراكرم(صلي الله عليه و اله وسلم) در مدينه
٣ ـ دفن بدن مطهر پيامبرگرامي اسلام (صلي الله عليه و اله وسلم)
٤ ـ شهادت امام حسن عسكري (عليه السلام)
1 ـ هجرت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) از مكه به مدينه(مبدأ تاريخ اسلام)
پس از آنكه كفار قريش از جريان بيعت دوم عقبه آگاه شدند، در صدد كشتن پيامبراكرم(صلي الله عليه و اله) برآمدند؛ كه براي انجام دادن اين توطئه، پيشنهاد ابوجهل مورد موافقت همه سران قريش واقع شد؛ لذا از هر طايفة قريشي، جوان دليري برگزيده شد تا آنها شبانه به خانه پيامبر(صلي الله عليه و اله) حمله ور شوند و به صورت دست جمعي آن حضرت را به قتل برسانند.
خداوند به وسيله جبرئيل، پيامبرخود را از اين توطئه باخبر نمود و به او دستور داد تا شبانه مكه را به مقصد مدينه ترك كند . اين واقعه در اول ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد و بعدها به پيشنهاد اميرمؤمنان علي(عليه السلام) رويداد هجرت پيامبر(صلي الله عليه و اله) از مكه به مدينه را مبدأ تاريخ اسلام قرار دادند.
2 ـ جريان ليلة المبيت
رسول خدا(صلي الله عليه و اله) در شـب اول ربيع الاول سـال سـيزده بعثت، به دسـتور پروردگار براي نجات از توطئة كفار قريش به جانب مدينه هجرت كرد. براي گم¬راه كردن كفار، اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در بستر پيامبر(صلي الله عليه و اله) خوابيدند و بعد از آن¬كه جوانان قريش به منظور كشتن پيامبر (صلي الله عليه و اله) به داخل خانة آن حضرت آمدند، در كمال شگفتي با حضرت علي(عليه السلام) مواجه شدند و شكست خورده، ناكام از خانه پيامبر(صلي الله عليه و اله) خارج شدند . پس از اين رويداد، اين آيه شريفه در شأن امير مؤمنان(عليه السلام) نازل شد: ?وَمِنَ النّاسِ مَن يَشري نَفسَهُ ابتِغآءَ مَرضاتِ اللهِ و اللهُ رَؤُفٌ بِالعِبادِ? ؛ از مردم كسي هست كه جان خويش را در راه رضايت خداوند مي فروشد و خدا بر بندگان، مهربان است».
در روايتي چنين آمده است: در آن شبي كه اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در بستر پيامبر(صلي الله عليه و اله) خوابيد از جانب حضرت حق به جبرئيل و ميكائيل خطاب رسيد كه من بين شما دو نفر، برادري تعيين کردم و عمر يكي از شما را بيش از ديگري قرار دادم. كداميك از شما ايثار ميكنيد تا عمر طولاني از آن ديگري باشد؟ پس هر دو عمر طولاني را اختيار كردند. آن گاه خطاب آمد: «به زمين من نگاه كنيد و ببينيد كه چگونه عليبنابيطالب(عليه السلام) حيات خويش را در راه برادرش ، رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و اله)، ايثار نموده و به جاي او خوابيده و جان خويش را فداي او مينمايد؛ پس به زمين برويد و او را از دشمنان حفظ كنيد». آن¬ها آمدند و جبرئيل بالاي سر اميرمؤمنان(عليه السلام) و ميكائيل سمت پاهاي آن حضرت نشستند و ندا كردند: «مرحبا! چه كسي مثل تو است اي پسر ابي¬طالب! خداوند بر جميع ملائكه، به تو مباهات فرمود»؛ در اين¬جا آية شريفه « ومِنَ النّاسِ من يشري ....» نازل شد .
3 ـ رحلت «زينب بنت خزيمه» همسر پيامبراكرم(صلي الله عليه و اله) در مدينه
زينب بنت خزيمه، پس از آنكه شـوهر اولـش در جنگ اُحد به شهادت رسيد، سعادت ازدواج با پيامبرگرامي اسلام(صلي الله عليه و اله) را پيدا كرد كه البته اين ازدواج هم چند ماه بيشتر طول نكشيد و در اول ربيع الاول سال چهارم هـ .ق. دار فاني را وداع گفت. شايان ذكر است كه اين بانوي بزرگوار از كثرت مهرباني و اطعام و صدقه بر مسکينان، فقرا و درماندگان به « اُمّ المساكين» شهرت يافته بود.
4 ـ دفن بدن مطهر پيامبرگرامي اسلام (صلي الله عليه و اله)
در نيمة شب اول ماه ربيع الاول سال 11 هـ .ق. بدن پاك پيامبرعظيم الشأن اسلام، حضرت محمد بن عبد الله (صلي الله عليه و اله)، توسط اميرمؤمنان علي(عليه السلام) به خاك سپرده شد. شيخ مفيد مينويسد: «بيشتر مردم در دفن پيامبرخدا(صلي الله عليه و اله) حاضر نشدند و نماز بر آن حضرت نخواندند؛ چه اين¬كه بين انصار و مهاجر مشاجره در امر خلافت بود» .
آري ! مصيبت و فاجعة غم انگيز رحلت پيامبرگرامي اسلام(صلي الله عليه و اله) از يك طرف و بي¬احترامي و بي توجهي مردم به مراسم تدفين آن جناب ـ بلكه مناظره و اختلافشان بر سر جانشيني پيامبر(صلي الله عليه و اله) ـ از طرف ديگر، دل اهل بيت آن حضرت (عليهم السلام) به خصوص اميرمؤمنان علي(عليه السلام) را سخت آزرد.
اَعمَش ميگويد: «پيامبرشان از دنيا رفت و مردم همّ و غمي جز انتخاب خليفه نداشتند.عدهاي ميگفتند: امير از ماست و طايفهاي ديگر نيز ميگفتند: امير از ماست».
عبد الله بن حسن ميگويد: «به خدا سوگند ابوبكر و عمر بر پيامبر(صلي الله عليه و اله) نماز نخواندند و سه روز بدن مبارك آن حضرت دفن نشد ولي با اين حال، اهل سقيفه مشغول كار خود بودند!»
اميرمؤمنان(عليه السلام) بُريده اسلمي را براي خبر كردن آنها فرستادند ولي اعتنا نكردند و بعد از دفن پيامبر خدا (صلي الله عليه و اله) بيعت كردن آنان هم تمام شد.
عايشه نيز در اين باره اقراري دارد كه بسيار قابل توجه است؛ او ميگويد: « به خدا سوگند! ما از دفن پيامبر(صلي الله عليه و اله) با خبر نشديم تا اين¬كه صداي بيل و كلنگ را در شب چهارشنبه از حجرة آن حضرت شنيدم».
5 ـ شهادت امام حسن عسكري (عليه السلام)
بنا بر روايتي در اولين روز ربيع الاول سال 260 هـ .ق. شهادت امام حسن عسكري(عليه السلام) واقع شد. آن امام غريب در 28 سالگي به دست معتمد عباسي مسموم شدند و به شهادت رسيدند و در كنار مرقد مطهر پدر بزرگوارشان امام هادي (عليه السلام) در سامرا به خاك سپرده شدند.
به آتش كشيدن خانه خدا توسط سپاهيان شام
به آتش كشيدن خانه خدا توسط سپاهيان شام
در سوم ربيع الاول سال 64 هـ .ق. سپاهيان شام به فرماندهي حَصين بن نُمير شهر مكه معظمه را محاصره كردند و با منجنيقهايي كه در بلنديهاي بيرون شهر نصب كرده بودند آن را هدف قرار دادند و حتي مسجد الحرام و كعـبه را نيز سنگ باران و سـپس به آتـش كشيـدند. اين محاصره تا هلاكت يزيد در 14 ربيع الاول همان سال ادامه داشت.
خارج شدن پيامبراسلام (صلي الله عليه و اله وسلم) از غار ثور پس از سه شبانه روز
پيامبرگرامي اسلام (صلي الله عليه و اله) در جريان هجرت از مكه به مدينه براي در امان ماندن از توطئة قتل سران قريش به مدت سه شبانه روز در غار ثور مخفي شدند و حضرت علي(عليه السلام) و برخي از نزديكان پيامبر(صلي الله عليه و اله) شبانه به اين غار رفت و آمد مينمودند. بالاخره پيامبر(صلي الله عليه و اله) در چهارم ربيع الاول از آن غار خارج شده، به سوي مدينة طيّبه حركت كردند.
١ـ هجوم به خانة حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
٢ـ وفات حضرت سكينه بنت الحسين(عليهما السلام)
1ـ هجوم به خانة حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
همان گونه كه در وقايع روز نخست ماه ربيع الاول گذشت، هنوز مراسم تدفين پيكر پاك پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و اله) تمام نشده بود كه انصار و مهاجران در مسجد جمع شده، بر سر جانشيني پس از آن حضرت به نزاع پرداختند و خلاصه با نيرنگهاي گروهي، ابوبكر بر مسند خلافت نشست و مردم جملگي با او بيعت نمودند. بدين شكل سنگ بناي غصب خلافت گذاشته شد و مسندي كه مخصوص انبيا و اولياي خدا بوده و حق مسلّم معصومين(عليهم السلام) به شمار ميرفت توسط كساني كه جز به طمع دنيا و حب رياست و مقام ايمان نياورده بودند، ظالمانه غصب شد.
در اين هنگام گروهي از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و اله) در خانه حضرت علي(عليه السلام) تحصن و از بيعت با ابوبكر خودداري نمودند. ابوبكر كه براي تقويت پايههاي خلافت خويش به بيعت آنان سخت نيازمند بود عمر را به همراه گروهي به سوي آنان روانه ساخت.
در حريمش آتشي افروختند قبــلهگـاه انبـيا را سوختـند
ـ خانه را با اهلش به آتش ميكشم!!
عمر هنگامي كه پشت در خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) رسيد با صداي بلند فرياد زد: «يا از خانه خارج شويد و بيعت كنيد يا خانه را با اهلش به آتش ميكشم!»
به عمر گفتند كه در اين خانه فاطمه است؛ گفت: «اگر چه فاطمه باشد!»
در اين هنگام بانوي بزرگوار اسلام، حضرت صديقة طاهره (سلام الله عليها) ، آن بزرگ مدافع ولايت، پشت در خـانه آمـدنـد و فرمـودند: « اي پـسر خـطّاب! آيـا ميخواهي خانه مرا آتش بزني؟!»
عمر گفت: «آري! اين¬كار من از دين پدر تو محكمتر است!»
سخنان آن حضرت در دل سراسر ظلمت آن دوزخيان، تأثيري نكرد؛ پس به آن خانة وحي هجوم بردند و در خانه را آتش زدند و عمر چنان لگدي به در زد كه حضرت محسن (عليه السلام) ،جگر گوشه حضرت زهرا (سلام الله عليها) سقط شد. آن گاه علي عليه السلام را به زور براي بيعت گرفتن از خانه خارج كردند.
امام صادق(عليه السلام) فرمودند: « به خدا سوگند! علي(عليه السلام) بيعت نكرد تا وقتي كه ديد دود آتش داخل خانهاش شده است». البته آن چه از متون تاريخي برميآيد، هجوم به خانه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) چند دفعه بوده است:
ابتدا، روز اول ماه ربيع الاول و سپس، پنج روز پس از رحلت پيامبر خدا(صلي الله عليه و اله) و بار سوم، هفت روز پس از رحلت آن حضرت بوده است.
2ـ وفات حضرت آمنه بنت الحسين (عليهما السلام) ملقب به سکينه
حضرت آمنه بنت الحسين (عليه السلام) در پنجم ربيع الاول سال 117 هـ .ق. يعني 56 سال پس از واقعة غم انگيز كربلا در مدينة منورّه دار فاني را وداع گفتند. آن حضرت داراي اخلاقي فاضله و صفاتي حميده، و نيز فصاحت و بلاغت در بيان بودند و در شعر و ادب مهارت داشتند. ايشان همسر پسر عموي خويش، عبد الله بن حسن(عليه السلام) شدند .
امام حسين(عليه السلام) با چنين جملاتي نسبت به ايشـان و مـادر گـراميشان، حضرت رباب(سلام الله عليها) ابراز علاقه مينمودند:
لَعَمْــركَ إنّني لأُحِبُّ دَاراً تَكونُ بِهَا سَـكينة و الرُّبَابُ
أُحِبُّــها وَ أَبــْذُلُ جـُلَّ مالِي وَ لَيس لَعاتبٍ عِندي عِتَابٌ
«به خدا سوگند! خانهاي را كه سكينه و رباب در آن است دوست دارم؛ آن دو را دوست ميدارم و همة مالم را به آنان ميبخشم و كسي در اين باره نميتواند مرا سرزنش كند».
حضرت سكينه(سلام الله عليها) در كربلا حضور داشتند كه پس از مصايب دشوار روز عاشورا در كنار ساير زنان، رنج سنگين اسارت را نيز به دوش كشيدند. آن حضرت سالهاي آخر عمر شريفشان را در مدينه گذراندند و سر انجام در 75 سالگي در آن شهر چشم از جهان فرو بستند. صبح روز رحلتشان فرزند خواهر آن حضرت، محمد بن عبد الله ـ نفس زكيّه ـ چهار صد دينار عطر و عود خريد و پيرامون تابوت ايشان در مجمرهها سوزانيد. امام سجاد(عليه السلام) يا به قولي محمدبن عبد الله بر جنازة آن حضرت نماز خواندند و ايشان را با احترام به خاك سپردند.
شهادت امام حسن عسكري عليه السلام
بر اساس روايات مشهور، امام حسن عسكري(عليه السلام) پس از 28 سال عمر پر بركت، در هشتم ربيع الاول سال 260 هـ .ق. در شهر سامرا به دست معتمد عباسي مسموم شدند و به شهادت رسيدند .
فضايل اخلاقي و كمالات معنوي آن بزرگوار موجب شده بود كه نه تنها شيعيان و پيروان آن حضرت، بلكه عامة مسـلمانان و حـتي دشمنان نيز به عظمت ايشان، اعتراف نمايند؛ از جمله احمد بن عبيد الله خاقان كه دشمني شديدي با خاندان پيامبر(عليهم السلام) داشت. نقل شده است كه ميگفت: «دربارة امام حسن عسكري(عليه السلام) از هر كس از منشيان، قضات و مردم پرسش ميكردم، همه به نيكي از او ياد ميكردند. از آن پس اهميت او نزد من فزوني يافت؛ زيرا دوست و دشمن، دربارهاش سخن نيكو ميگفتند» .
از آنجا كه خلفاي عباسي و كارگزاران حكومت آنان شنيده بودند كه امامان دوازده نفرند و آخرين آنان پس از غيبت طولاني با ظهورش بساط ستمگران را برميچيند و به حكومتهاي باطل پايان ميدهد ، سخت نگران بودند و به شدت همه امور امام حسن عسكري(عليه السلام) را زير نظر داشتند و حتي آن امام معصوم را چندين بار زنداني كردند. سرانجام معتمد عباسي كه از توجه روز افزون مردم به امام، شديداً نگران شده بود و زندان كردن امام هم اثري در اين باره نداشت، تصميم به قتل آن بزرگوار گرفت و خلاصه آن امام مظلوم را با زهر مسموم کرد و به شهادت رسانيد.
وقتي مردم سامرا از شهادت امام آگاه شدند، بازارها را بستند و كنار منزل آن حضرت جمع شدند و صداي شيون و گريه آنها از هر سو به گوش ميرسيد. امام زمان(عليه السلام) پدر گراميشان را غسل دادند و بعد از آنكه ايشان را كفن كردند، براي اقامه نماز تشريف آوردند. پيشتر جعفرـ برادر امام حسن عسكري(عليه السلام) ـ جلو رفته بود و ميخواست بر بدن مبارك آن حضرت نماز بخواند همين كه خواست تكبير بگويد، امام زمان(عليه السلام) در حالي كه طفلي پنج ساله بودند رداي او را كشيدند و فرمودند: «اي عمو! من براي نماز بر پدرم شايسته ترم»؛ لذا جعفر عقب آمد و امام زمان(عليه السلام) نماز خواندند و سپس ايشان را نزديك قبر مطهر امام هادي (عليه السلام) به خاك سپردند. در اين هنگام جعفر فوراً به نزد معتمد عباسي رفت و اين واقعه را براي او نقل كرد و معتمد دستور داد تا همه جا را براي يافتن حضرت جست وجو کنند، اما آنها اثري از امام نيافتند.
١ـ آغاز امامت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف
٢ ـ قتل عمر بن خطاب
٣ ـ قتل عمر بن سعد
1ـ آغاز امامت حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
پس از شهادت امام حسن عسكري عليه السلام در هشتم ربيع الاول سال 260 هـ .ق. حضرت بقية¬الله الأعظم عليه السلام ، بر مسند امامت تكيه زدند.
آري! نهم ربيع الاول، مصادف با آغاز امامت موعودي است كه چشم همة عاشقان و شيفتگان عدالت و انسانيت به راه اوست. او خواهد آمد تا جهان را از عدل و داد پر كند؛ همان گونه كه از ظلم و جور پُر شده است.
2 ـ قتل عمر بن الخطاب
2- عمر بن الخطاب در روز نهم ربيع الاول سال 23 هـ .ق. به دست ابولؤلؤ كه نامش فيروز و غلام مغيرة بن شعبه بود به هلاكت رسيد. ماجراي قتل چنين بود كه ابولؤلؤ هنگام طلوع فجر وارد مسجد شد و قبل از تكبير نماز صبح با خنجري كه در دست داشت، ضربهاي بر كتف وضربهاي ديگر بر پهلوي عمر وارد ساخت که بر اثر اين ضربات خليفه نقش بر زمين شد. جماعتي از مردم جلو رفتند و وي را به خانهاش بردند.
هنگامي كه عمر را به خانه بردند برايش طبيب حاضر كردند. طبيب از عمر پرسيد: « چه شرابي براي تو دوست داشتني تر است؟» عمر گفت: «نبيذ»!، لذا مقداري نبيذ تهيه كردند كه وقتي خليفه آن را خورد، از قسمت¬هاي ضربت خورده خارج شد. از آن¬جا كه آن شراب با خون هم رنگ بود. مشخص نشد كه اين مايع خون است يا نبيذ؛ لذا دوباره مقداري شير به وي دادند؛ شير را خورد و از محلي كه ضربههاي ابولؤلؤ بر بدنش وارد شده بود، خارج شد. طبيب به عمر گفت: «ديگر اميدي به زنده ماندنت نيست، هر كاري كه داري انجام بده». سرانجام ضربههاي ابولؤلؤ كارگر شد و عمر به قتل رسيد و او را در كنار ابوبكر دفن كردند.
مدت خلافت عمر، ده سال و شش ماه بود و او اولين كسي بود كه خود را اميرالمؤمنين ناميد! نخستين كسي كه او را با اين لقب غصبي در منبر خطاب كرد ابوموسي اشعري بود.
عمر كسي بود كه به رسول خدا صلي اله عليه وآله در بستر بيماري، نسبت هذيان داد! در خانه فاطمه زهراu، آن خانه وحي و امامت را در جريان سقيفه به آتش كشيد. جگر گوشة حضرت زهرا u ـ حضرت محسن بن علي عليه السلام ـ را در روز سقيفه و ماجراي بيعت گرفتن از حضرت علي عليه السلام به شهادت رساند؛ به قنفذ ملعون دستور داد تا به دختر پيامبرخدا صلي الله عليه و آله ، حضرت زهراسلام الله عليها تازيانه بزند ؛ قبالة فدك را از حضرت صديقة طاهره u گرفت و به آن حضرت جسارت كرد . متعة حج ومتعة نساء را حرام كرد . با همراهي ابو بكر سهم ذوي¬القربي را نداد ؛ به نخواندن نماز براي كسي كه آب نيافته است، فتوا داد و جهل خود را نسبت به احكام شريعت و معارف قرآن را يك بار ديگر برملا ساخت؛ بارها وبارها ميگفت: «همه مردم از عمر داناتر و فقيهترند»!
3 ـ قتل عمر بن سعد
در نهم ربيع الاول سال 67 هـ .ق. عمر بن سعد فرماندة ظالم سپاه يزيد در كربلا، به دستور جناب مختار ثقفي به درك واصل شد. جريان قتل به اين صورت بود كه عمر بن سعد با شفاعت « جعدة بن هبيره » كه فرزند خواهر اميرالمؤمنين عليه السلام بود، از مختار با اين شرط كه از خانهاش خارج نشود، امان نامه گرفت. ولي مختار در پي بهانهاي بود تا عمر بن سعد را به قتل برساند؛ زيرا نميتوانست ستمهاي بي¬رحمانة او را نسبت به اهل بيتi ناديده بگيرد؛ از اين رو به مختار خبر دادند که عمر بن سعد شب گذشته در مكاني خارج از كوفه به نام «حمام» حضور داشته است. مختار كه دنباله چنين بهانهاي بود، فوراً به يكي از فرماندهانش به نام «ابو عُمره» دستور داد تا وي را به هلاكت برساند. ابوعُمره نيز به همراه دوازده تن از يارانش به خانه عمر بن سعد وارد شدند واو را به هلاكت رساندند و سرش را به نزد مختار آوردند. مختار هم دستور داد سر او را به حضور محمد بن حنفيه و اهل بيت امام حسينi در مدينه بفرستند .
١ـ ازدواج پيامبراكرم(صلي الله عليه و اله) با حضرت خديجه(سلام الله عليها)
٢ـ وفات حضرت عبدالمطلب جدّ بزرگوار رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و اله)
٣ ـ مرگ مالك بن أنس
1 ـ ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله وسلم) با حضرت خديجه(سلام الله عليها)
در چنين روزي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و اله) در 25 سالگي، يعني 15 سال قبل از بعثت با بانوي بزرگوارِ قريش، حضرت «خديجه بنت خُويلد» ازدواج نمودند.
از روايات و احاديث چنين بر ميآيد كه حضرت خديجه كبري(سلام الله عليها) علاوه بر دارابودن اموال، املاك و ثروت فراوان، در عقل و كياست نيز برتري داشتند. افراد زيادي همچون: عقبة بن ابي معيط و ابن ابيشهاب و نيز ابوجهل و ابوسفيان كه ثروت بسياري داشتند هر كدام جداگانه به خواستگاري حضرت خديجه (سلام الله عليها) آمدند ولي ايشان نپذيرفتند و سرانجام پيشنهاد ازدواج با پيامبرخدا (صلي الله عليه و اله) را قبول كردند و اين ازدواج با آداب و مراسم خاصي انجام شد.
آري ! ايشان از سالها پيش در انتظار پيامبر(صلي الله عليه و اله) و رسالت آن حضرت بودند؛ چرا كه هميشه از علماي اهل كتاب علايم نبوت آن حضرت را جويا ميشدند و در همان روزي كه رسول خدا در چهل سالگي به رسالت مبعوث شد، ايشان نخستين زني بود كه به دين مبين اسلام گرويد. پيامبر(صلي الله عليه و اله) نيز علاقة بسياري به خديجه (سلام الله عليها) داشتند.
ـ بهتر از خديجه نصيب من نشد!
عايشه ميگويد: «كمتر اتفاق ميافتاد كه پيامبر(صلي الله عليه و اله) از خانه بيرون برود و حضرت خديجه (سلام الله عليها) را به خير و نيكي ياد نكند؛ چندانكه يك روز آتش حسادت در من مشتعل شد و گفتم: اي رسول خدا! تا كي خديجه را ياد ميكني؟ او پير زني بيش نبوده! خداوند بهتر از او را به تو مرحمت كرده است».
در اين هنگام رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و اله) سخت غضبناك شدند و فرمودند: «به خدا سوگند! بهتر از خديجه(سلام الله عليها) نصيب من نشده؛ او به من ايمان آورد هنگامي كه مردم كافر بودند؛ او نبوت مرا تصديق نمود، هنگامي كه مردم مرا تكذيب ميكردند و اموال خود را در اختيار من گذاشت در وقتي كه مردم مرا از خود دور ميكردند. خداوند متعال از خديجه به من فرزنداني روزي كرد و رحم تو را عقيم قرار داد».
حضرت خديجه(سلام الله عليها) در حدود 24 سال با پيامبر(صلي الله عليه و اله) زندگي كردند و در اين مدت يار و غمخوار آن حضرت بودند. آن بانوي بزرگوار ثروت هنگفت خويش را در راه رشد و تبليغ دين اسلام به پيامبر(صلي الله عليه و اله) واگذار و نقش مهمي در پيشرفت اين دين آسماني ايفا نمودند.
خداوند متعال دو پسر به نامهاي قاسم و عبدالله و نيز چهار دختر به نامهاي فاطمه(سلام الله عليها) ، ام كلثوم، زينب و رقيه به ايشان عطا فرمود. در فضيلت حضرت خديجه (سلام الله عليها) همين بس كه مادر بانوي بزرگوار اسلام، سيد زنان بهشت، حضرت صديقة طاهره فاطمه زهرا (سلام الله عليها) وجدّه معصومين (عليهم السلام) است.
2 ـ وفات حضرت عبدالمطلّب جدّ بزرگوار رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و اله)
ابوحارث عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، نه تنها بزرگ قبيلة قريش بلكه از بزرگان عرب به شمار ميرفت. وي مردي بلند مرتبه، داري صفات پسنديده و افعال حميده بود، قريش رياست او را قبول داشتند و به وجودش افتخار و مباهات مينمودند و القابي چون سيّد البطحا، ساقي حاجيان و حافر الزّمزم به او داده بودند و خلاصه مردم در هر مصيبت و گرفتاري و قحطي به او پناه ميبردند.
ـ ماجراي يك نذر!
عبد المطلب نذر كرد كه هرگاه خداوند متعال، ده پسر به او كرامت كرد يكي از آنان را به سـنّت جـدّش، ابراهـيم(عليه السلام) ، قربانـي نمايد. پس از آنكه خداوند حاجتش را برآورد، در صدد اداي نذر بر آمد؛ لذا بين پسرانش قرعهكشي كرد و قرعه به نام عبدالله، پدر بزرگوار رسول خدا (صلي الله عليه و اله) افتاد.
هنگاميكه عبدالمطلب عزم براي اداي نذر نمود، خويشان مادري اش، او را منع نمودند و سرانجام با راهنمايي يكي از بزرگان، قرار بر اين شد كه صد شتر را كه ديه يك نفر در آن زمان بود به جاي عبدالله قرباني كنند.
عبدالمطلب همواره به پيامبر اکرم(صلي الله عليه و اله) که در سن کودکي بودند، نوازش مينمود و به اطرافيانش نيز سفارش ايشان را ميكرد؛ حتي در بيماري اي كه به فوت ايشان منجر شد حضرت ابوطالب(عليه السلام) را فرا خواند و به او فرمود: «محمد(صلي الله عليه و اله) را از دل و جان مواظبت كن كه اين كودك مهر پدر و مادر نديده و آيندهاي بس شگفت در پيش دارد و تو مسئوليت داري كه در دوران كودكي، مراقب و مواظب او باشي تا آسيبي به او نرسد».
سرانجام حضرت عبد المطلب در دهم ربيع الاول، هشت سال بعد از عام الفيل در حاليكه پيامبرگرامي اسلام(صلي الله عليه و اله) هشت سال بيشتر نداشتند در مكة معظمه چشم از جهان فرو بستند.
3 ـ مرگ مالك بن أنس
در دهم ربيع الاول سال 179 هـ .ق. مالك بن انس، رييس فرقة مالكي ـ يكي از مذاهب چهار گانه اهل تسنن ـ در گذشت و در بقيع دفن شد.
ورود اهل بيت امام حسين (عليه السلام) به شام
در كتاب كامل بهايي نقل شده است كه اسراي اهل بيت (عليهم السلام) در روز شانزدهم ربيع الاول سال 61 هـ .ق. يعني 66 روز پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) وارد شهر شام شدند؛ البته آن چه مشهور است، ورود اسراي اهل بيت(عليهم السلام) در اول ماه صفر بوده است كه علاقهمندان را براي مطالعة بيشتر به روز شمار اول ماه صفر ارجاع ميدهيم.
١ـ ميلاد مسعود خاتم الانبياء حضرت محمد بن عبد الله (صلي الله عليه و اله)
٢ـ ولادت با سعادت، امام جعفر صادق (عليه السلام) رييس مذهب شيعه
1ـ ميلاد مسعود خاتم الانبياء حضرت محمد بن عبد الله (صلي الله عليه و اله)
در سحرگاه روز جمعه هفدهم ربيع الاول سال عام الفيل خورشيد تابناك رسالت از اُفق مکه طلوع كرد و با درخشش خود كائنات را جلوهاي ديگر بخشيد.
آري ! خاتم رسولان آمد تا بشر را از اسارت ناداني و كفر برهاند و آنها را به سرچشمههاي نور و سعادت رهنمون سازد؛ آن رسالتي را كه انبيا هزاران سال با تحمل سختترين شكنجهها بر دوش كشيدند، به نقطة كمال و اوج خود برساند.
نام گرامي آن حضرت را محمد و كنيهاش را ابوالقاسم نهادند. پدر گراميشان حضرت عبدالله و مادر بزرگوارشان حضرت آمنه بنتوهب بود .
ـ وقايع پيش از ولادت
در شب ميلاد مسعود آن اسوة پاكيها و فضيلتها، حوادث عجيبي در جهان رخ داد كه در اين جا به ذكر چند حادثه اكتفا ميكنيم:
1. آتشكدة فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد.
2. درياچة ساوه كه آن را ميپرستيدند، يكباره خشك و به نمكزار تبديل شد.
3. همة بتها در خانة كعبه فرو ريخت و اين ندا از آسمان شنيده شد: ?جَاءَ الحَقَّ وَ زَهَقَ الباطِل، إِنَّ الباطِلَ كانَ زَهُوقا4. ايوان عظيم كاخ مدائن (كاخ پادشاه ايران) به لرزه درآمد و چهارده کنگره از آن فرو ريخت.
5. آب رود سماوه (رودي بين كوفه و شام) زياد شد و به جريان افتاد.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «ابليس (پدر شيطانها) در آسمانهاي هفتگانه، رفت و آمد ميكرد؛ هنگامي كه عيسي (عليه السلام) متولد شد، از پرواز به سه آسمان ممنوع گرديد ولي هنگامي كه پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و اله) متولّد شد، از پرواز به سوي همه آسمانهاي هفتگانه ممنوع شد، و شيطانهايي كه به سوي آسمان ميرفتند با تيرهاي شهاب آسماني رانده ميشدند».
ـ معجزات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله وسلم)
كتاب آسماني قرآن مجيد، معجزة جاودان پيامبرگرامي اسلام (صلي الله عليه و اله) به شمار ميرود اما گذشته از آن معجزات فراواني از آن حضرت مشاهده شد كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
1. سخن گفتن آن حضرت با حيوانات؛
2. مستجاب شدن دعاي آن حضرت در زنده شدن مردگان و بينا كردن كوران و شفايافتن بيماران؛
3. آگاهي پيامبر (صلي الله عليه و اله) به زبانهاي مختلف و سخن گفتن به همة آنها؛
4. تسبيح گفتن سنگريزهها در دست مبارك آن حضرت به طوريكه مردم آن را ميشنيدند؛
5. وجود مقدس پيامبر (صلي الله عليه و اله) در آفتاب سايه نداشتند؛
6. دست مبارك آن حضرت به هر طعامي كه ميرسيد با بركت ميشد و از طعام اندك، جمع كثيري را سير ميكرد؛
7. رسول خدا(صلي الله عليه و اله) هرگاه آب دهان مبارك را به چاهي ميافكندند، آن چاه بركت پيدا ميكرد و پر از آب ميشد؛
8 . رسول خدا(صلي الله عليه و اله) هر گاه بر زمين نرم راه ميرفتند، جاي پايشان نميماند و هنگامي كه بر سنگ سخت راه ميرفتند اثر پاي مباركشان ميماند.
2 ـ ولادت با سعادت، امام جعفر صادق (عليه السلام) ، رييس مذهب شيعه
در روز دوشنبه هفدهم ربيع الاول سال 83 هـ .ق. امام جعفر صادق (عليه السلام) در مدينه چشم به جهان گشودند و هستي را با نور جمالشان، صفا و طراوت بخشيدند. پدر بزرگوارشان امام محمد باقر (عليه السلام) و مادر گراميشان اُمّ فَروَه از زنان پرهيزگار، با ايمان و نيكوكار بودند. اسم مبارك آن امام، جعفر بود و كنية شريفشان ابوعبد الله و القاب آن حضرت، صابر، فاضل، طاهر و صادق بود كه مشهورترينشان همان صادق است.
در شمايل آن حضرت چنين نقل شده است كه امام ميانه قد و افروخته رو و سفيد بدن و كشيده بيني و موهاي ايشان سياه و مجعد و بر گونهشان خال سياهي بود.
ـ تأسيس دانشگاه شيعه
در ميان امامان معصوم، براي هيچكدام همانند كاشف اسـرار حـقايـق، حضرت امام جعفرصادق (عليه السلام) فرصت و وضعيت مساعدي پيش نيامد تا بتوانند در سطح وسيع به انقلاب فرهنگي بپردازند و با تشريح فرهنگ غني و پر ماية اسلام و تأسيس دانشگاهها و مدارس، بر گسترش فرهنگ ناب تشيع بيفزايند؛ ولي در عصر امام صادق(عليه السلام) به سبب كشمشها و رودررويي بني اميه و بنيعباس چنين فرصتي به دست آمد. آن امام بزرگوار، از اين فرصت استفادة كامل و اسلام حقيقي را معرفي نمودند. آن حضرت غدير و فرهنگ آن را زنده كردند و به عنوان صادق آل محمد (صلي الله عليه و اله) در برابر دروغ سازان و نيرنگ بازان اموي و عباسي، چهرة راستين اسلام و فقه آل محمد (عليهم السلام) را آشكار ساختند.
ـ برترين فرد در علم و عمل
مالك بن انس ميگويد: «هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر هيچ دلي خطور نكرده كـه در عـلم و عبـادت و پاكدامنـي و پرهـيزكاري كسي برتر از جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) باشد» . در جاي ديگر نيز چنين ميگويد: «من نزد جعفر بن محمد بسيار ميرفتم؛ او مردي پر تبسّم بود. هنگامي كه در محضرش نام رسول خدا (صلي الله عليه و اله) برده ميشد، رنگش دگرگون ميشد. هرگز او را از سه حالت خارج نديدم : يا نماز ميخواند، يا روزه بود و يا به قرائت قرآن مشغول بود. هرگز بدون وضو از رسول خدا (صلي الله عليه و اله) حديث نقل نميكرد و سخن بيهوده بر زبان نميراند؛ از بزرگاني بود كه خوف خداوند سرتاسر وجودش را فراگرفته بود» .
ورود حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها) به قم
يك سال پس از تبعيد امام رضا(عليه السلام) از مدينـه به مـرو، حضـرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها) به همراه عدهاي از برادرانشان به منظور ديدار و نيز تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شدند. هنگامي كه مركب حضرت معصومه(سلام الله عليها) و همراهانشان به شهر ساوه رسيدند، مأموران حكومتي به دستور مأمون عباسي با اين كاروان وارد جنگ شدند. بر اثر اين درگيري، تعداد زيادي از همراهان آن حضرت به شهادت رسيدند و خود ايشان نيز از شدت غم و اندوه اين واقعه و يا به قولي بر اثر مسموميت، به سختي بيمار شدند و ادامة سفر براي آن بانوي بزرگوار ناممكن شد لذا؛ دستور دادند كه ايشان را به قم ببرند.
ـ استقبالي پر شور
در بيست و سوم ربيع الاول سال 201 هـ .ق. كجاوة حضـرت فاطـمه معصومه (سلام الله عليها) در ميان استقبال پر شور و بي نظير مردم شريف قم، به اين سرزمين وارد شد. ناقة آن حضرت در محلي كه امروزه به « ميدان مير » معروف است، زانو به زمين زد و اين افتخار نصيب موسي بن خزرج، بزرگ اشعريان قم گرديد كه هفده روز ميزبان آن بانوي گرامي اسلام باشد. خانه به احترام اقامت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) به صورت مدرسه درآمد كه امروزه به « مدرسة ستّيه» معروف است و محراب عبادتشان «بيت النور» نام گرفت كه هم اكنون نيز به عنوان زيارتگاه، مورد توجه عاشقان و شيفتگان حضرتش ميباشد..
منبع : http://www.sibtayn.com